میگفت " فردا که شاه میاد ،اگه بتونم برم رو پشت بوم ، دو تاسنگ پرت کنم بخوره تو کله اش خیلی خوب میشه "گفتم " همچی کاری نکنی ها ! خونه زندگیمون رو از بین میبرن داداش"گفت " آره . نمیشه . اما اگه میشد ، چه خوب میشد "
یادگاران