گفت : چشمتون روشن . محمود آقاتون هم که به سلامتی اومده . گفتم : محمود؟ نه ، نیومده. گفت : چرا ! چهار پنج روز میشه که اومده فرداش از بجنورد زنگ زد که " آقاجون ! ببخشید نیومدم پیشتون . اومده بودم نیرو ببرم . فرصت نشد . " گفتم : فکر کردم قهر کرده ای با ما . برو خدا پشت و پناهت . دعات میکنم .
یادگاران
|