ابوذر در کنار کعبه بپا خاست و گفت : من جندب بن سکن هستم . مردم گرد او آمدند و او گفت : هنگامى که براى شما سفرى پیش مى آید، با خود توشه اى بر مى دارد. پس براى سفر روز قیامت ، توشه اى برگیرید. آیا در این سفر، به چیزى نیاز ندارید؟ گفتند: ما را راهنمایى کن . جناب ابوذر فرمود: صم یوما شدید الحر للنشور. وحج حجة لعظائم الامور. و صل رکعتین فى سواد اللیل لوحشة القبور. کلمة خیر تقولها، و کلمة شر تسکت عنها او صدقة منک على مسکین ، لعلک تنجو بها یا مسکین من یوم عسیر. اجعل الدنیا درهمین : درهما انفقته على عیالک ، و درهما قدمته لاخرتک ، و الثالث یضر و لا ینفع ، لاترده . اجعل الدنیا کلمتین : کلمة فى طلب الحلال ، و کلمة للاخرة ، و الثالثة تضر و لا تنفع ، لا تردها. در یک روز گرم ، به یاد روز حشر، روزه بگیرید و براى کارهاى سخت. و براى تاریکى و وحشت قبر، در تاریکى شب ، دو رکعت نماز بگذارید. توشه این راه ، کلمه خیرى است که بیان مى کنى ، و کلمه شرى است که از گفتنش خود را باز مى دارى . یا صدقه اى که به مسکینى محتاج بخشى ، تا از مشکلات آن روز دشوار (قیامت ) نجات یابى . اى بشر محتاج !! دنیا را در دو درهم خلاصه کن . یک درهم ، براى خانواده ات نگاه دار. و درهم دیگر را براى آخرتت پیش فرست . و بدان که ، درهم سوم ، تنها برایت زیان دارد، نه سود و هیچگاه به آن نیاز پیدا نخواهى کرد. دنیا را در دو کلمه خلاصه کن یک کلمه ، براى طلب حلال و کلمه دیگر، براى آخرت . و کلمه سوم ، زیان دارد و سود ندارد. و به آن نیاز نخواهى یافت . جناب ابوذر، سپس چنین افزود: قتلنى هم یوم لا ادرکه . حسرت روزى که به آن نرسیده ام ، مرا کشت . بحارالانوارحدیث2456، ج 2، ص 282 |